عشق قمار

کوک :یهو تهیونگ زنگ زد الو

ته:کجایی کوک
کوک : من تو فروشگاه چطو
ته :بارهای اسلحه‌ی این ماه رو یکی دزدیده
کوک :چیی(داد)کی همچین غلطی کرده زود برام پیداش کن حرومی رو

ته :اون دختره گلوریا تو قمار شرطش این بود
کوک :نه کار اون نیس الان خودم میام اونجا

گلوریا :بار های اسلحه رو دزدیدن میدونم نقشه کیه...داشتم فک میکردم کوک که از عصبانیت قرمز شده بود گفت

کوک :تو با بادیگارد به عمارت میری فکر فرارم به سرت نزنه که میدونی چیکار میکنم (کوک رفت)

بادیگارد ها :منو تا عمارت بردن خسته شده بودم رفتم شام خوردم اجوما دستپوختش خیلی خوبه ساعت ۱۲ شب بود ولی کوک نیومده بود من تو اتاق بودم ولی خوابم نمیبورد داشتم به کوک فک میکردم از فکر اومدم بیرون رفتم آشپزخونه آب بخورم صدای کلید در اومد کوک بود مست کرده بود نرفتم جلو دیدش خودش تلو تلو داشت میرفت بالا ولی مواظبش بودم از پشت که نیوفته نمیدونم دلم هر لحظه وقتی نزدیک بود بیوفته ولی خودش رو نگه می‌داشت نگران بود اینکه نکنه اون بیوفته زمین خدایا واییی من چرا اینجوری شدم (عاشق شدی خواهرم گیلی گیلی ) رفتم تو اتاق همین که به تخت رسیدم خوابم برد

کوک :بخاطر بار اسلحه ها عصبانی بودم بادیگارد های بی عرضه رفتم مست کردم تو بار هرزه هاار دورم جمع شده بودن ولی فقط به گلوریا فک میکردم میخواستن زیرم باشن ولی اینبار دام اون تن سفید گلوریا و دست‌نخورده رو میخواست رفتم خونه ولی انکار همه خواب بودن بیخیال شدن رفتم توتال یه دوش سرد گرفتم اومدم خوابیدم و فقط پیرنم رو در آوردم به فکر گلوریا بودم ولی دیگه چشمام گرم شد خوابیدم

ویو روز جشن

گلوریا :اون لباس که با کوک خریدیم رو پوشیدم و اون ست گرونش رو هم انداختم موهام رو گوجه ای از بالا پرنسیی درست کردن از ساعت ۳ بعدظهر کوک این میکاپ آرتیست هارو آورده(با م.ک ) نشون میدم

م.ک :خانوم خیلی خوشگل شدید مخصوصا چشماتون
گلوریا :ممنون (لبخند ملیح )
م.ک کمک کرد تا گلوریا لباسش رو بپوشه ساعت ۶ بود و یه ساعت دیگه باید میرفتن
کوک : کار های باند رو کردم و اومدم خونه یه دوش ۱۰ مینی گرفتم موهام رو حالت دادم و کت شلوار مشکی که ردای ریز نقره ای داشت رو پوشیدم عطر تلخم رو هم زدم .
دیدگاه ها (۷)

عشق قمار

عشق قمار

عشق قمار

سلامممم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط